ماه نهم
چیزی به آخرین روزای بهار نمونده.سومین هفته ی خرداد ماه رو میگذرونیم.دوازده روزی از نهمین ماه تولدت میگذره و دلیل اینکه خیلی نمیتونم برات بنویسم چیزی غیر از شیطنتای خوشمزه ی تو نیست.
از وقتی سینه خیز رو شروع کردی نزدیک به دو ماه میگذره و کف خونه ی ما دیگه از دستای کوچولوی تو و اون دهن خوشمزه ات که دوست داری همه چیزو باهاش تجربه کنی در امان نیست
تقریبا از چند روز بعد از شروع سینه خیز تلاش میکنی برای اینکه چهار دست و پا بری ولی هنوز موفق نشدی.ولی من همچنان بیصبرانه منتظرم که تو مدل حرکتیه دیگه ای رو شروع کنی.چون با سینه خیز رفتن حسابی خودت رو به زمین میکشی و خیلی زود لباساتو کثیف میکنی.
البته این رو هم بگم که بیشتر از یه هفته است که آقا پسر ما دستش رو به مبل و میزو کلن هر چیزی که قابل گرفتن باشه میگیره و از جاش بلند میشه.و چند قدمی هم اینور و اونور میشه.
راستش رو بخوای یکی از دلایلی که دیگه خیلی وقت نمیذارم برای نوشتن این وبلاگ اینه که شیرینای تو وصف شدنی نیست گل پسر..گاهی انقدر خنده ای که روی لبامون میکاری شیرینه که فکر میکنم اصلا زندگی قبل از تو چجوری بوده؟!