هفته سي و سوم
هفته سي و دوم رو هم گذروندم و الان سه روزه كه وارد هفته سي و سه شدم.اين دو ماه آخر خيلي راحت نميگذره.هر روز يه استرس جديد! يه روز ترس از كم تكون خوردنت و يه روز ترس از نشتي كيسه آب و..
دو روزه كه پاهاي كوچولوتو زير قفسه سينه ام حس ميكنم..حركاتت خيلي آرومتر از قبل شده ولي هنوز هم باعث آرامش و اطمينان مامانيه
راستي از اولين جلسه كلاس بارداري نگفتم! اولين جلسه كه نبود..سه جلسه ازش گذشته بود و من دير رسيدم.كلاس خوبي بود.در مورد كارهاي قبل از زايمان صحبت كردن و شيردهي و مفيد ترين بخشش درباره زايمان طبيعي.
نميدونم انتخاب بيمارستان چمران كار درستي هست يا نه.ولي چند شبه كه حس ميكنم موقع دردهاي زايمان به تنها چيزي كه نياز دارم دستاي باباييه.كه بيمارستان هم بهش اجازه نميده بياد و پيشم باشه.
ديروز رفتم برات اسفنج حمام كه فراموش كرده بودم خريدم..خداي من.حتي تصور يه نيني كوچولوي سرخ و سبزه كه قراره اين تو بخوابه تا من حمومش كنم قند تو دلم آب ميكنه و گذشت اين روزا رو برام طولاني تر..
ديگه كمتر از دو ماه مونده..من بايد برم يه كم دراز بكشم تا تو هم خوب اين دو ماه استراحت كني كه قرار چلونده بشي توسط ماماني و بابايي!
مراقب خودت باش حامدم