هفته سي و شش
امروز آخرين روز تعطيلات پنج روزه ي تهران بود.سه شنبه بعد از مدتها رفتيم به دايي جون سر زديم و صبح پنج شنبه هم همه با هم رفتيم محلات..اين جوري كه پيداست اين آخرين مسافرت دو نفره ي من و بابايي بود..هر چند كه خيلي دو نفره هم نبودااا!!
كوتاه بود ولي بعد از مدتها خونه نشيني حسابي چسبيد و خوش گذشت..
امروزم كه بابايي خونه بود و وقت داشت با هم رفتيم بيمارستان.اول بيمارستان هدايت توي دروس..تعريف زيادي ازش نشنيده بودم.و همونطور هم كه انتظار داشتم خيلي خيلي شلوغ بود.و براي هر قسمت حتي دستشويي(!) يه صف طولاني ايستاده بودن!!
بيمارستان دومي كه سر زدم نيكان بود.بر خلاف بيمارستان هدايت به شدت خلوت و كم رفت و آمد بود.تونستم سري هم به بخش زايمان بزنم و اتاق زايمانم ببينم. برخورد پرستاراش خوب بود و پر از آرامش و مهربون.البته در مورد بيمارستان هدايت من با پرسنلش برخوردي نداشتم چون انقدر شلوغ بود و دم هر دري انقدر آدم ايستاده بودن كه نوبت به سركشي ماماني نرسيد!
هفته ي آينده هم احتمالا بتونم بخش زايمان بيمارستان چمرانو ببينم..اون موقع ديگه تصميمم رو براي بيمارستان ميگيرم.